سوخت ومنابع سوخت
 
زارچ شهری برکناره ی کویر
 
 
پنج شنبه 24 اسفند 1398برچسب:, :: 7:56 ::  نويسنده : محمد حسین کریمی

 سوخت و منابع سوخت در قديم

پيش از آنكه مصرف نفت و مشقات آن فراگير شود سوخت منازل براى طبخ غذا و مصارف ديگر عبارت بود از درمينه وخليشه كه به آن هيزم يوشن هم مي‌گفتند و قيچ و گاهى كنده و چوب و طاق. هيزم خليشه و درمينه را بعضى از ساكنين مزارع بخش خضرآباد از كوههاى پيشكوه جمع‌آورى و با طناب به صورت لنگه بسته از كوه تا جاده مالرو بر پشت خويش حمل و درجايى كه يار گيرشان مي‌توانست با يار رفت‌وآمد كند دو تا از آن لنگه‌ها را بر يك الاغ بار و براى فروش به شهر و آباديهاى اطراف مي‌آوردند.

 

 

 

بوته‌هاى بيابانى و كوهستانى يكى از منابع انرژى بشر در ادوار مختلف بوده است. از كوههاى مزرعه صدر و حوالى ندوشن نيز درمنه و خليشه را كه توسط هيزم كن‌هاى حرفه‌اى جمع‌آورى مي‌شد توسط شتر دارهاى خودى و بيگانه درمعرض فروش قرار مي‌گرفت قيچ را نيز يا از پشت زرود و ييلاق ندوشن يا از كوههاى دوكالى در چند فرسخى خرائق شتر دارها به وسيله شتر در دسترس خواهندگان قرار مي‌دادند كاسبهايى مانند: حمامى، نانوا، ررنگرز، قناد و آشپز هميشه سروكارشان با هيزم و هيزم‌كن بود كه در تابستان تعدادشان به حداقل مي‌رسيد، اگر چيزهاى ديگر از مايحتاج را در تابستان براى زمستان ذخيره و پسوغن‌ (پس آكند) مي‌نمودند هيزم را در زمستان براى تابستان بايد ذخيره مي‌كردند، بودند كسانى كه پولشان به يك بار هيزم نمي‌رسيد يا محلى براى ذخيره نداشتند زندگى كوچكى داشتند كه اطاق و مطبخ و حس و كاه‌دان و هيزم‌دانشان در يك عمارت خلاصه مي‌شد اگر مي‌توانستند يك لنگه هيزم مي‌خريدند وگرنه بعضى از شاگردى كارها و كارگران بخش كشاورزى كه در زمستان كار برايشان كم بود در روزهاى بي‌كارى به ريگزارهاى سمت جنوب محل مي‌رفتند و در آنجا بوته‌هاى متراكم از سيخهاى نازك توخالى بلند به نام سيس و خارهاى مختلف را جمع‌آورى و پشته بسته براى سوخت به منزل حمل مي‌كردند و بعضى كه ريگزارها را درنورديده به دشتهاى حوالى چرخاب مي‌رفتند و بوته‌هاى كوچكى از درمنه و كليفون و بعضى از خارهاى ديگر و ديگر بوته‌ها كه من نام آنها را نمي‌دانم هرچه كه به كار سوختن مي‌آمد سوخت دو سه روزه منزل را جمع‌آورى و بر پشت خويش حمل و به خانه مي‌آوردند و با چنين هيزم ترى به طبخ غذا مي‌پرداختند و اگر مي‌خواستند از آتش براى گرم شدن استفاده كنند چه اندازه دود به چشمشان مي‌رفت تا ؛آتشى روشن كنند خدا مي‌داند. كسانى كه گاو، شتر، الاغ يا باغ و درختى داشتند كارشان سكه بود. گاودارها تاپاله‌ها را جمع‌آورى و آنها را خمير كرده به صورت گرده گرده به ديوار رو به آفتاب سر طويله يا پشت بام مي‌چسبانيدند و خشك شده آنرا به مصرف سوخت مي‌رسانيدند شتردارها نيز از فضولات اشتران هنگام ضرورت سوختى در دسترس داشتند. الاغدارها نيز همچنين در زمان ناچارى راه به جايى مي‌بردند و اما باغدارها معروف بود كه هركس ده اصله درخت انار داشته باشد خانه‌اش بي‌هيزم نمي‌شود. كسانى كه پسر گوله ورچين داشتند خيالشان راحت بود چون كه روزى دو سه دفعه پسرشان توبره خود را به گردن مي‌انداخت و در امتداد راههاى پررفت‌وآمد توبره خود را از فضولات مراكب و بارگيرهاى عابر از قبيل اسب و الاغ حتى تاپاله گاو جمع و پر مي‌كرد كه آنها را خشك كرده و به مصرف سوخت مي‌رسانيدند. از گاو هم مانند الاغ براى بردن بار استفاده مي‌كردند. نوشته علي‌اصغر مهاجر كتاب زير آسمان كوير، گوياى اين مطلب است:‌ (معروفترين لقب شهر يزد دارالعباده است اما به نظر ما چنين رسيد كه درهمين دارالعباده گاو را حيوانى شايسته احترام و مقدس مي‌شمارند منتها نه از آن مقدسهاى بيعار و بيكار كه حاشيه گرد و ميانه خور باشد از گرده او هم مثل هر حيوان ديگر بار مي‌كشند و لحظه‌اى آرامش نمي‌گذارند اما شأن او را كمتر از خر نمي‌دانند و پالانى به قاعده بر پشت او مي‌گذارند و به كارش مي‌كشند شايد نخستين مردمى كه به شأن گاو پى بردند و شرمندگى او را از برهنگى دريافتند مردم يزد بودند مسافرى كه در همه عمر خود گاوها را لخت و عريان ديده است چون به يزد مي‌رسد و گاوان آن ديار را دركسوتى آبرومند مي‌بيند. بي‌اختيار دست به طرف سر مي‌برد تا كلاه بردارد و اداى احترام كند) ولى امروز الاغها را هم كم به باركشى وامي‌دارند تا چه رسد به گاوها. در آن دوران كسى در خانه بخارى ولو هيزمى نداشت، شايد در قسمت ساختمان‌سازى گفته باشم كه تنها يك اتاق هنگام ساختن بخارى ديوارى برايش منظور شده بود كه آنهم هنوز كه هنوز است به همان حالتى كه ابتدا با گچ سفيد كرده بودند، همچنان سفيد مانده است. خيلي‌ها از آتش كنده و هيزم و نرمه كه در اجاق يا تنور سوزانيده بودند در منقل يا كلك براى گرم كردن خود به‌طور موقت استفاده مي‌كردند. كرسى گذاشتن مرسوم نبود، علاوه‌بر آنكه كرسى با منقل خطرناك بود كسانى كه بتوانند لحاف مناسب براى كرسى تهيه كنند كم بودند علتش آنكه نزديكى محل به شهر با آن همه امتيازات اين عيب هم داشت كه از صدمات وغارت عساكر مهاجم كه يزد را در محاصره مي‌گرفتند در امان نبود به خصوص كه در كنار مسير قرار گرفته و از دو طرف سپرى بود براى كنار نشينان كه سختيها و گرفتاريها و پرداخت سبور ساتها را او مجبور به تحمل بود و هنگام بهره بردن چون از توان افتاده و ناى حرف زدن نداشت بهره‌ها را ديگران مي‌قاپيدند. كشاورزان روزهاى آفتابى ز مستان را بر پهنا و در سينه‌كش آفتاب خود را گرم و به گپ زدن خويش را سرگرم مي‌كردند و بسا كه شبها را براى گرم بودن داخل كاهدان در كاه مي‌خوابيدند وسط كاهها را گود و شال كاه‌كشى چهار تخته را بر كاه پهن و هنگام خوابيدن گوشه‌هاى آنرا بر چادر شب روى خود مي‌كشيدند.

 

يكى ديگر از مواد سوختى زغال بود كه براى مصارف مختلف از آن استفاده مي‌شد قليان در دوره قاجاريه رونق خاصى يافته بود به‌طورى كه هيچ مجلسى از آن خالى نبود. متمكنين حتى درهنگام حركت چه پياده و چه سواره از كشيدن قليان صرف‌نظر نمي‌كردند و آن را نشانه تعين مي‌دانستند. قبل از آنكه چاى جزو نوشيدنى همگانى و همه‌جايى درآيد در دستگاه صاحبان زر و زور يك نفر به عنوان آبدار موظف بود هميشه آتش موجود براى سر قليان ودم كردن چايى داشته باشد. دم كردن چايى در اوايل باتشريفات خاص خودش انجام مي‌گرفت. شتردارها اكثر در فصل زمستان به هيزم و زغال‌كشى مي‌پرداختند آنها به مناطق دورتر مي‌رفتند و هيزمهاى مغزدارتر در دسترس مردم قرار مي‌دادند. هيزم خليشه و درمنه مزرعه صدر و قيچ زرود و درحول و حوش ييلاق ندوشن معروف و هيزم قيچ دامنه كوههاى دوكالى درحوالى خرائق و هيزم چوب مانند طاق و زغال طاق ازهيزم بندها و زغال سوزانهاى اطراف ساغند و زغال بادام ازكوههاى رباط پشت بادام مشهور بود. هيزم رمس (Romece) نيز كه از هيزم‌هاى خوش سوز و داراى آتش پردوام بود از ريگزارهاى اطراف ساغند جمع‌آورى مي‌شد. چون زغال حاصل از چوب رمس حرارت بيشترى توليد مي‌كرد، آهنگرها از آن زغال براى نرم كردن آهن در كوره‌هاى مخصوص استفاده مي‌كردند. زغال را در منقلهاى فلزى از ورشو، برنج، آهن وحلبى دوتاى اول را نهاده در سينى از جنس خودشان و آهنى را قرار دارده در سينى مسى قلع‌اندود و چهارمى سينى سر خود آتش مي‌كردند. زغال نيم آتش گرفته را درتنوره‌ (وسط) سماور مسوار روسى يا برنجى اصفهانى و ورشو بروجردى كه بين دو جداره داخل و خارجش پر آب كرده بودند مي‌ريختند و لوله‌اى از حلبى يا برنج به نام بوق سماور بر سر آن قرا مي‌دادند تا آب آن به جوش آيد. آنگاه آب جوش را در قورى چينى يا روسى جاى داده مقدار لازم چاى خشك را كه در قوطيهاى محتوى يك رطل هندى (454 گرم) يا يك گيروانكه روسى‌ (تقريباً معادل پنج سير) چاى خشك بود و ابتدا قيمت آن كه يك تومان بود يك تومان هم پول در داخل داشت همانگونه كه پودرهاى پاك كننده هم در اوائلى كه به بازار آمد چند قسم چيزى درداخل يا جايزه‌اى در كنار داشت. سماورها معمولاً زائده‌اى از جنس خود داشتند كه حلقه مانند بر سر آتشدان آنها محكم و چنبره ناميده مي‌شود قورى محتوى چاى را بر سر اين قرار مي‌دادند تا دم بكشد. در مجالس عمومى مانند روضه‌خوانى يا عروسى چاى از اهم وسايل پذيرايى بود. سال 7031 كه مدرسه ابتدايى در زارچ تأسيس شد يك دستگاه بخارى حلبى هيزم‌سوز هم جزو ملزومات آن بود كه در يك كلاس منحصرش از آن استفاده گردد، تا سال 5231 هنوز از نفت براى طبخ غذا استفاده نمي‌شد. در آن سال عده‌اى از راه قاچاق براى زيارت به كربلاى معلى رفتند قبل از آن هم دو دسته ديگر مشرف شده بودند دسته اول يك گروه دوازده نفرى چون به صورت قاچاق رفته بودند، هنگام بازگشت دستگير و مدتى در شهر خانقين در حبس توأم با كار بودند. كار آنها پيچيدن فتيله‌ها از ريشه‌هاى زائد نخل‌ (درخت خرما) و تحويل دادن به سر كارگرشان بوده است. يكى از آنها كه از زير كار درمي‌رفت و هنگام تقسيم آش جيره غذايى يك كمچه اضافى درخواست مي‌كرد سركارگر خطاب به او گفته بود‌ (آش دو كمچه كار ما كو) از آن به بعد اين جمله را به عنوان مثل به كار مي‌بردند. دسته دوم كه چهار نفر از زارچ بودند در حوالى مرز كردستان به راهنمايى و راهبرى يك نفر از كردان مرزنشين با مرزداران خط مرزى مصادف شدند چون راهنمايشان سوار بر اسب فرار كرده بود آنها كه همانجا ايستاده بودند دستگير و مرحوم محمد شيخ رضا چون در پشت سر اسب راهنما مي‌دويد، ايست مأموران را نفهميده دويدن را ادامه داد، از سوى مأموران به سمت او تيراندازى كردند و تيزى به پايش اصابت كرد كه چون دير به بيمارستان منتقل شد يا بعلل ديگر استخوان پايش را تا كاسه گاه قطع كرده بودند. از سال 5231 در عبور از مرز خيلى سختگيرى نمي‌شد لذا چنددسته براى زيارت به كربلا معلى مشرف شدند و در آنجا تحت حمايت آيات عظام مقيم نجف اقامت يك ماهه گرفتند و هنگام بازگشت دو چيز را به عنوان سوغات آوردند كه پيش از آن در محل سابقه نداشت يكى چراغ خوراك‌پزى پريموس سوئدى و ديگرى ظروف آلومينيومى شامل قابلمه، كترى، دبه و انده ظرف روغن خوراكى، از آن تاريخ كم‌كم مردمى كه با اين دو پديده آشنا شده بودند، از هركجا بود آنها را بدست آوردند و مورد استفاده قرار دادند و چون از لوازم خانه محسوب مي‌شد جزو جهازيه نوعروسها نيز قرار گرفت. در مسافرتهاى ييلاقى يا زيارتى اول چيزى كه درته دله ابزار و وسايل قرار مي‌گرفت چراغ پريموس بود كه اجزايش از هم جدا مي‌شد وبعد قابلمه و كترى و نبات و چاى بر روى همه قرار مي‌دادند كه احتمالاً بوى نفت نگيرد، پس از چندى نوعى از آن در ايران هم ساختند كه طولى نكشيد جاى خود رابه چراغهاى فتيله‌اى داد كه از آن چراغها كم خطرتر و بي‌سروصدا بود، چون گازهاى كپسولى و برق گران تمام مي‌شد، مخصوصاً در زمستان از چراغهاى فتيله‌اى چه در زير سماور يادر پختن غذا و علاءالدين به عنوان بخارى استفاده مي‌كردند. نفت سفيد يكى از اقلام مهم سوخت خانگى را تشكيل مي‌داد. اكثر آبگرمكن‌هاى منازل كه در عرض سال از آن بهره‌بردارى مي‌شود نفت‌سوز است. بخاري‌هايى كه در زمستان براى گرم كردن اطاق يا اطاقها بكار مي‌رود هنوز به گازسوز مبدل نشده چون استفاده از گاز كپسولى صرفنظر از بودجه‌اش بدست آوردنش هم آسان و سهل نيست. خانه‌هايى كه داراى شوفاژ باشند و گازوئيل استفاده نمايند كم است مخصوصاً در قسمت خانه‌هاى قديمي‌ساز كه مشكلات فراوان دارد.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان زارچ شهری برکناره ی کویر و آدرس zarchiha1376.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 17
بازدید هفته : 19
بازدید ماه : 21
بازدید کل : 283
تعداد مطالب : 13
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1